برد ی را سوی قاضی عسس

خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود

گفت از مردم آزاری چه سود

گفت، بدکردار را بد کیفر است

گفت، بدکار از منافق بهتر است

گفت، هان بر گوی شغل خویشتن

گفت، هستم همچو قاضی راهزن

گفت، آن زرها که بردستی کجاست

گفت، در همیان تلبیس شماست

گفت، آن لعل بدخشانی چه شد

گفت، میدانیم و میدانی چه شد

گفت، پیش کیست آن روشن نگین

گفت، بیرون آر دست از آستین

ی پنهان و پیدا، کار تست

مال ی، جمله در انبار تست

تو قلم بر حکم داور میبری

من ز دیوار و تو از در میبری

حد بگردن داری و حد میزنی

گر یکی باید زدن، صد میزنی

میزنم گر من ره خلق، ای رفیق

در ره شرعی تو قطاع الطریق

می‌برم من جامهٔ درویش عور

تو ربا و رشوه میگیری بزور

دست من بستی برای یک گلیم

خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد

تو سیهدل مدرک و حکم و سند

جاهل، گر یکی ابریق برد

عارف، دفتر تحقیق برد

دیده‌های عقل، گر بینا شوند

خود ان زودتر رسوا شوند

زر بستند و دین رهید

شحنه ما را دید و قاضی را ندید

من براه خود ندیدم چاه را

تو بدیدی، کج نکردی راه را

میزدی خود، پشت پا بر راستی

راستی از دیگران میخواستی

دیگر ای گندم نمای جو

با ردای عجب، عیب خود مپوش

چیره‌دستان میربایند آنچه هست

میبرند آنگه ز کاه، دست

در دل ما حرص، آلایش فزود

نیت پاکان چرا آلوده بود

اگر شب، گرم یغما کردنست

ی حکام، روز روشن است

حاجت ار ما را ز راه راست برد

دیو، قاضی را بهرجا خواست برد


گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر قاضی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تصویر مشاور شهر بیرجند ای ار گوشت ، با ما بهترین باشید. دانلود رایگان فیلم و سریال و زیرنویس فارسی نوشته های .......... مسجد سهله جامع ترین خبرنامه تخصصی سئو پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان